Friday, June 02, 2006
روزمرگی
ده روز گذشته را به قدری سرگرم بودم که گذشتش را احساس نکردم. شاید فقط موقع خواب می‌فهمیدم که روز تمام شده است. در این مدت فیلم "یک تکه نان" را دیدم که تا حدودی آن را پسندیدم. منظره‌های بسیار زیبا و رویایی فیلم به خاطر ماندنی بود. فیلم داستان زیبایی داشت و تا حدودی معانی مورد هدف را در ذهن بیننده ایجاد می‌نمود اما به نظر من هر فرد از هر فیلم به اندازه پیمانه خویش معانی دریافت می‌کند.
روز جمعه پنجم خرداد را با دو دوست در طبیعت گذراندم. دامنه "کوه میشو" در نزدیکی پیست اسکی یام در اطراف مرند بسیار زیبا و خاطره‌انگیز بود به خصوص پیاده روی‌هایی را که به خاطر گم کردن راه‌مان انجام دادیم.
روز شنبه و دوشنبه را در بیمارستان کشیک بودم و از اونجایی که من خوش کشیک تشریف دارم (گوش شیطون کر!) به راحتی سپری شد. نه تنها حسابی خوابیدم سر چند عمل جراحی حاضر شدم و بعد از مدت‌ها برنامه نود را دیدم.
روز یکشنبه با این که تبریز دوباره شلوغ شد اما شلوغی مانند دوشنبه هفته قبل نبود و با توجه به انبوه پلیس ضد شورش در خیابان‌ها محدود به نقاط خاصی شد. در نتیجه من توانستم در همایش کارکردهای موسیقی در سلامت جسم و روان که یکی از دوستانم سخنران و نوازنده‌اش بود شرکت کنم و البته تا پاسی از شب را با او گذراندم.
روز سه‌شنبه بالاخره وقت شد این لپ‌تاپ داغون را جهت تعمیر لولایش به دست تعمیر کار بسپارم. امیدوارم درست شود چون دیگر دارد حوصله‌ام را سر می‌برد.
چهارشنبه بعد از ظهر هم سوار بر قطار به سوی خانه آمدم. این تعطیلات ارتحال خمینی حداقل این خوبی را دارد که می‌توانی به خانواده سر بزنی.
امروز روز پرستار است. به تمام پرستاران و زحمت‌کشان جامعه درمانی تبریک می‌گویمش.
ساعت 11:16 AM | لینک ثابت | 0 نظر | Bookmark and Share

<body>